معنی آماسیدن اقتصادی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

آماسیدن

آماسیدن. [دَ] (مص) تمیدن. آماهیدن. نفخ.انتفاخ. وَرَم. تورّم. تهبﱡج. حَدر. باد کردن. دروء. تَفرّق. وَرَم کردن. نفخ کردن. منتفخ شدن. متوَرم شدن: و امیهبن خلف آماسیده بود [پس از مرگ] دست بدان نتوانستند کردن سنگهای بسیار بر وی افکندند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی). و ابولهب بیمار بود چون این خبر بشنید [خبر شکست کفار به بدر] سیاه گشت و بیاماسید، و دیگر روز بمرد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی.).
بقول ماه دی آبی که ساری باشد و لاغر
بیاساید شب و روز و بیاماسد چو سندانها.
ناصرخسرو.


اقتصادی

اقتصادی. [اِ ت ِ] (ص نسبی) منسوب به اقتصاد. رجوع به اقتصاد شود.

فرهنگ معین

آماسیدن

(دَ) (مص ل.) باد کردن، ورم کردن.

فرهنگ عمید

آماسیدن

باد کردن عضوی از بدن، ورم کردن، آماس کردن،

فرهنگ فارسی هوشیار

آماسیدن

(مصدر) (آماسید آماسد خواهدآماسید بیاماس آماسنده آماسیده) باد کردن ورم کردن تورم.


اقتصادی

صفت) منسوب به اقتصاد: امور اقتصادی مملکت.

فارسی به عربی

عربی به فارسی

اقتصادی

متخصص اقتصاد , اقتصادی

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

اقتصادی

Volkswirtschaftlich, Wirtschaftlich

واژه پیشنهادی

معضل اقتصادی

تورم-گرانی-رکود-احتکار-

معادل ابجد

آماسیدن اقتصادی

772

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری